خیس از باران
زیباترین داستان ها،جملات و عکس های احساسی و عاشقانه
وای از نـیمـه شبـی شاید باید بگویم حــُــــرمت نان از قلب بیشـــــتر است میدانی بیش از آنکه دستهای درخت به نور برسد لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن دلم سفر مي خواهد... باران بيايد يا نيايد امروز زنی را دیدم که بوسه از لبش میچکید!
کـه بیـدار شـوم
تـو را بـخواهـمــ
و خـودم را در آغـوش دیـگری بیـابـــم...!
تا بدانی
سیندرلای تو
همان دخترکی است
که گاهی خسته میشود
از شستن زمین های ذهنش
از نامهربانی های تو ...
آنرا می بوســــــند، این را میشـــــکنند...
دلتنگی و تنهایی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند ...
پاهایش تاریکی را تجربه میکند،
گاهی برای رسیدن به نور
باید از تاریکی عبور کرد ...
لیاقت می خواهد "شریک " شدن
تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروزت
من خوشم به خلوت تنهایی ام
تو بخند به امروز...
من میخندم به فرداهایت..
نه براي رسيدن به جايي..
فقط بخاطر ِ رفتن ...!
توباشي يا نباشي
خاطرت باشد یا نباشد
دیگر تنهاییم را با تو هرگز قسمت نمی کنم
و از ته دل به تو می گویم ؛
نا رفیق !
من خيس از ياد توام !
خدا را شکر
پس/ هنوز مردی است که عاشقانه میبارد......!!
Power By:
LoxBlog.Com |